26 فوریه 1992.امروز صبحی متفاوت است امروز چشمها خورشید را نخواهد دید،گوشها صدایی جز ضجه نخواهد شنید و امروز زبان آشفته است.قیامتی برپا شده است.امروز را کسی باور نمیکند.گریه کودکی که بی مادر شده است،فریاد پدری که قصد نجات عزیزان خویش را از میان توپ و گلوله ددمنشان داشناک دارد،مادری که در میان خرابه های خانه دنبال کودک شیرخوارش می گردد،کودکی که انتهای شب با لبخند ملیحی در آغوش گرم مادر چشم فرو یست و مادر که در رویاهایش... ؛ امروز روز مرگ همه رویاهاست.پایانی تلخ بر قصه زندگی ملتی مسلمان و آینده ای که به گونه ای دیگر رخ خواهد نمود.آینده را پاهای عریان،سرمای وحشتناک زمستان و عبور از برف و یخ رقم خواهد زد.هنوز کورسوی امیدی برای زنان،سالخوردگان و خردسالان باقی مانده.به سرعت باید از این جهنم دور شد... .اما به جنگل نرسیده،همه به رگبار بسته می شوند.کهنسالان ،کودکان و زنان.همه پرپر می شوند.بیگناه در خون خویش می غلطند و خوشا به حال کسانی که به سوی حق پر کشیدند.خوشا به حال سینه هایی که آتش سرب را چشیدند اما شکنجه عزیزانشان را ندیدند.خوشا به حال دخترانی که خویش را به آغوش پرتگاههای عمیق سپردند اما داغ بی عفتی بر گردنشان نماند.خوشا به حال مادرانی که شهید شدند اما بریده شدن دست ، پا ،گوش و بینی عزیزانشان را ندیدند.خوشا به حال پیرمردی که مرد و سوزانده شدن جسدش را ندید.خوشا به حال چشمانی که تجاوز را تجربه نکرد و گوشهایی که صدای سرود مرگ مادری باردار را نشنید.سرودی که نتهایش را فرورفتن خنجری در بطن مادر،رقم می زد... .
26فوریه 1992. خوجالی ، شهری کوچک در
14 کیلومتری شمال شرقی خان کندی و
نزدیک کوهستان قره باغ جمهوری آذربایجان؛ با چشمانی مشوش از خواب پرید.و مرگ ساکنین مسلمان و بی
دفاعش را در میان آوار خانه ها ، دود و آتش و غبار دید.فریاد و ناله مردم بی دفاعش را شنید.پدپد شدن
جوانان غیورش را که با سنگ
و چوب و بیل در مقابل داشناکهای ارمنی خونخوار، تا آخرین قطره مقاومت می کردند را دید.خوجالی صدای
فریاد کودکانی را که به جای امعاء و احشاء حیاتی ؛ در شکمن دریده شان کاه جاسازی میکردند،التماس
خردسالانی که جای استخانهای
به سرقت رفته بازویشان آهن جایگزین میشد را شنید.خوجالی فریاد بی صدای مثله شدن کسانی را
که حتی به اجسادشان رحم نشد و بوی بد روغن سوخته اجساد به آتش کشیده شده فرزندانش را حس
کرد.خوجالی شنید ، دید و درک کرد.بغص
گلوی خوجالی را فشار می داد اما حتی اجازه گریستن به خوجالی داده نشدخوجالی آرام زمزمه می
کرد: بای ذنب قتلت ... .
26 فوریه 1992.
صبح یک روز شوم.داشناکهای مسلح ارمنی زیر چتر حمایت قوماندانهای تیپ مسلح 366 ارتش سرخ خوجالی را محاصره
کرده اند.صدای توپ،تیر
و فریاد.ضجه کودکان والتماس کهنسالان.سرزمینی بی دفاع و فریاد مادرانی که پرپر شدن
کودکانشان را به چشم دیدند.
26 فوریه 1992.
خوجالی:
613نفر کشته:
106 زن – 63کودک – 70 سالمند
487 نفر معلول
، که 76 نفرشان را پسران و دختران نابالغ
تشکیل می دادند.
1275 نفر اسیر،
150 نفر مفقود و 6خانواده بطور کامل نابود شدند.25 کودک هر دو والدین و 13 کودک
یکی از والدینشان را از دست دادند.
******
صحنه های تکان
دهنده جنایات داشناکهای ارمنی ، صرفا محدود به خوجالی نبوده است.در قرون اخیر علی الخصوص در صدسال گذشته ،مردم
مسلمان جمهوری آذربایجان
و اذربایجان ایران بارها شاهد جنایات وحشیانه داشناکهای زالو صفت ارمنی بوده اند.فاجعه جیلولوق دوران جنگ جهانی اول
در اذربایجان ایران و
همزمان در آنسوی ارس تنها جرعه ای از خونهای ریخته شده مردم مسلمان اذربایجان است.متاسفانه پس
از اشغال قره باغ در چند دهه اخیر همواره شاهد کشته شدن مردم بی دفاع اذربایجان توسط داشناکهای ارمنی
بوده ایم.خان کندی ،
لاچین ، شوشا و خوجالی تنها نمونه کوچکی از اشغال اراصی و کشتار ارامنه در آذربایجان بوده است.با
مشاهده و مطالعه فجایع اخیر ، یکی از سوالاتی که ممکن است در ذهن خوانندگان نقش ببندد علت عدم واکنش
کشورهای مسلمالن همسایهه
در مقابل این جنایات فجیع است.و ممکن است این شائبه به وجود بیاید که آیا دفاع از مسلمین حد .
مرزی خاص دارد یا اینکه همه مسلمین جهان برادرند؟ یا سوال دیگر اینکه در شرایط کنونی دول و ملل
مسلمان همسایه چه وظیفه
ای در قبال برادران مسلمان خویش در انسوی ارس دارند؟
در سالهای
گذشته ، جهت دریافت جوابی برای سوالات مذکور بارها از مراجع عظام تقلید استفتاء گردید ، که هر بار ایشان ضمن محکوم
نمودن جنایات مذکور و
ظیفه همه مسلمانان را حمایت از مسلمانان در بند غیر مسلمین دانستند.در انتهای این نوشته چند نمونه
از جوابیه مراجه محترم به استفتاء گنجانده شده است. باشد که با مطالعه آنها مردم مسلمان منطقه نسبت
به وظیفه خویش در قبال
مسلمان مظلوم ساکن قره باغ آذربایجان – و نیز همه مسلمانان مظلوم دربند از جمله مسلمانان ترک
چین و مردم مسلمان فلسطین- آگاه گردند.
متن استفتاء از
مراجع تقلید:
با سلامنظر
حضرتعالی در مورد ظلم و ستم غیر مسلمانان به مسلمانان و کشتار مسلمانان توسط غیر
مسلمانان(از جمله کشتار مسلمانان آذربایجان توسط ارامنه ومردم فلسطین توسط اسراییلی ها)چیست؟و وظیفه مسلمانان
در این فجایع چه می باشد؟
نظر مراجع عظام
تقلید
:
بسم الله
الرحمن الرحیم
:: با اهداء سلام و تحیت؛
بر همه مسلمانان لازم است که
از طرق صحیح جلو ظلم بر برادران مسلمان را بگیرند.
همیشه موفق
باشید
دفتر آیت الله
العظمی مکارم شیرازی: / بخش استفتاءات
***
بسمه الله
الرحمن الرحیم
بر همه
مسلمانان واجب است. در حد مقدور کمک بمسلمانان مظلوم و ستمدیده است. نهایت در حد
قدرت
آیت الله
العظمی روحانی
***
باسمه تعالی
واضح و روشن است که اینگونه کارهاو کشتن مسلمانان حرام است و باید متصدیان امور مسلمانان از راههای صحیح جلوی این کارهای غیر انسانی را گرفته و نگذارند که دیگران بر مسلمانان مسلط شوند .
دفتر آیت الله العظمی موسوی اردبیلی
***
باسلام و تحیت
اینجانب هرگونه کشتار ظالمانه در هر جای عالم و از ناحیه هر کس که باشد،جنایت، ممنوع و حرام می دانم.مخصوصا اگر قاتلین از غیرمسلمانان وکشته شدگان از مسلمین باشند و حمایت مالی و سیاسی از آنان را وظیفه همه مسلمین جهان می دانم چرا که این دستور صریح رسول خدا(ص) است .
آیت الله العظمی بیات زنجانی
عروس آذربایجان را در آغوش بکشید!!
تراختوریها ساعت 12 ظهر روز 13 فروردین عروس آذربایجان را در آغوش میکشند!
بی شک هواداران تراکتور پدیده ای در ورزش ایران هستند که توانستند شگفتیهای زیادی را در فوتبال ایران رقم بزنند. شگفتی هایی که هرگز مثال و مانند آن قابل تصور نبوده و نیست. اینبار هم همین هواداران در یک اقدام مبتکرانه در حرکتی قصد دارند تا در روز طبیعت ( 13 فروردین) با حضور در کنار دریاچه ارومیه حمایت همه جانبه خود را از این دریاچه که در مسیر خشک شدن قرار گرفته اعلام کنند تا نشان دهند فرهنگ هوادار تراکتور با کسانی که در لباس هواداری فوتبال در ورزشگاهها سر پرنده بیگناه را از تنش جدا میکنند یا روشنایی چشمان سرباز خادم کشور را برای همیشه میگیرند یا به بد ترین و رکیک ترین فحشها تیم میهمان را استقبال میکنند بسیار تفاوت دارد.
به نظر میرسد اگر ما هرچند وقت یکبار در استادیوم، آذربایجان یاشاسین را با جان و دل ابراز کنیم ولی در چند کیلومتری همین استادیم یک فاجعه زیست محیطی برای آذربایجان در حال اتفاق افتادن باشد و ما بی توجه باشیم، برای ما نیز صورت خوشی نخواهد بود. اما اینبار بعد از حمایت همه جانبه هواداران از فرزند برومند آذربایجان (تراختور) زمان آن رسیده تا عروس زیبای آذربایجان ( دریاچه ارومیه) که متاسفانه به دلیل بی توجهی و خشکسالی رو به خشکیدن میرود و هرساله نیم متر از سطح آب آن پایین میرود و شوری بیش از حد در حال نابود کردن نسل آرتمیا در این دریاچه است را مورد حمایت قرار دهیم. برای این منظور هواداران تلاش میکنند تا با اطلاع رسانی بتوانند در روز 13 فروردین این دریاچه را با زنجیره انسانی محصور کنند تا دریاچه ارومیه را نیز در میان پرچمهای قرمز رنگ با آغوش بکشند و هر نفر در یک حرکت نمادین با اضافه کردن مقداری آب به آب این دریاچه توجه بیشتر مسولان محیط زیست را به عروس آذربایجان خواستار شوند.
البته از انجایی که همه ما دریای ارومیه رو به لقب عروس آذربایجان میشناسیم، به نظر میرسه در شکل گیری این حرکت خانمهای هوادار تراکتور بیشتر از همه فعال خواهند بود. امیدواریم دوستان عزیز همه با هم همت کنند و تا روز 13 فروردین اطلاع رسانی کنند تا همه هواداران از این برنامه آگاه بشوند و ما مطمئن هستیم چون اینبار هواداران با خانواده هاشون در این برنامه شرکت میکنند و از طرفی اهالی ارومیه و شهر های اطراف دریاچه هم امکان دارند که در برنامه سرخپوشان تراختور حاضر بشوند ممکن هست تا بیش از صد هزار نفر در این برنامه شرکت کنند و حضور دختران تراختوری در کنار پسران در حمایت از عروس آذربایجان صحنه زیبای این روز میتونه باشه.
خواننده محترم لطفا در بخش نظرات سایتهای مختلف یا از طریق SMS یا اطلاع رسانی نفر به نفر این مطلب رو به اطلاع همه برسونید و مطمئن باشید این فرصت برای همه ما فراهم هست که امروز تک تک ما ستارخانی برای آذربایجان باشیم و فرهنگ بالای آذربایجان را در دنیا نشان دهیم.