جنگ خونین بهار ۱۳۵۸ سولدوز(نقده) از زبان دکتر چمران
در این نوشته که از نوشته های دکتر چمران در کتاب کردستان می باشد دکتر چمران به وضوح تورک بودن سولدوز(نقده) را توضیح داده و افکار پلید حزب تروریست مثلاً دموکرات کردستان را آشکار ساخته است وجنایات و خیانتهای آنان را به صاحبخانه هایشان جزء به جزء توضیح می دهد. ما نیز برای آگاهی ملّت بزرگوار تورک آذربایجان از نان به نرخ روز خوری اکراد مهاجر و متجاوز تنها بخش کوچکی از این جنایات را از زبان دکتر چمران برایتان بازگو می کنیم. خودتان بخوانید و بعد قضاوت کنید که تکلیف تورکهای آذربایجان با این قبایل کرد ترورست و متجاوز زیاده خواه چیست؟!؟
توطئه نقده
احزاب چپ در تاریخ ٣١ فروردین ۱۳۵۸ نیروهای مسلح خود را به نقده می برند، شهری که از بیست هزار نفر جمعیت آن، تقریباً ۱۵ هزار نفر تورک زبانند، و معلوم است که از قدیم بین کرد و تورک حساسیت وجود دارد. در وسط این شهر تورک نشین، بیست هزار کرد از نقاط مختلف جمع شده و دست به تظاهرات می زنند که ده هزار نفر آنها مسلح بودند. چه کسی میتواند چنین عملی ر ا توجیه کند؟ راستی چه دلیلی داشت که احزاب در نقده تورک زبان، زور و بازو نشان دهند و همه قدرت نظامی خود را در آنجا تجهیز کنند؟ جواب برای ما روشن است و آن اینکه می خواستند مسلحانه بر نقده نیز مسلط شوند
زیرا نقده دروازه آذربایجان است و برای وصول به اُشنویه و جلدیان و پیرانشهر (خانا) حیاتی است و برای نفوذ به آذربایجان سیطره بر نقده ضروری بود، لذا مسلحانه وارد نقده شدند و قدرت نمایی کردند، می خواستند هر نفس کشی ر ا خفه کنند و خلاصه نقده ر ا مثل شهرهای دیگر زیر سلطه خود درآورند . ولی حساسیت موجود (غیرت تورکها) در نقده به انفجار بدل شد، زد وخورد درگرفت، خونها ریخته شد، جنایتها صورت گرفت، خانه ها به غارت رفت و یا بسوخت و روستاهای زیادی در اطراف نقده مورد هجوم و کشتار قرار رفت تا پس از چهار روز خونریزی دولت فرمان داد که ارتش از اورمیه به حرکت درآید و بسوی نقده برود و محاصره کنندگان کرد را متفرق نماید . ارتش نیز تا مثلث نقده پیش رفت و محاصره کنندگان عقب نشستند، آنگاه سپاه پاسداران به تقاضای خود مردم وارد نقده شد و آرامش را برقرار کرد.احزاب چپ، بعد از خلع سلاح نیروهای انتظامی وقت به غارت در پادگانهای مهاباد (سویوق بولاق) و پادگان بانه و پادگان سردشت (ساری داش) و بعد از نابودی نیروهای دولتی در منطقه، دست به تصفیه نیروهای مذهبی مخالف خود زدند. در مهاباد، در سقز، در اُشنویه در جلیدان، در بوکان (بَی کندی)،... به مکتب های قرآن حمله کردند و رگبار گلوله بر آنها گشودند و این آزاد مردان را به آتش کشیدند که جرم آنها فقط تفسیر قرآن در شبهای جمعه بود و التزام آنها به اسلام و اصولاً مسلح نبودند و قدرتی به شمار نمی رفتند، فقط موضع ایدئولوژیک آنها مهم بود. و بعد وضع به جایی می رسد که اگر جوان مسلمانی می خواست فعالیت ایدئولوژیک بکند مجبور بود زیر زمینی کار کند، زیرا فعالیت ایدئولوژیک اسلامی ممنوع بود!