نگین سرخ آذربایجان خاطره میشود
در حالی که هنوز گرمای تابستان از راه نرسیده، ناقوس مرگ در سراسر دریاچه ارومیه طنینانداز شده است. امروز دیگر خبری از نگین سرخ آذریابجان نیست. دریاچهای مرده به رنگ سفید که نشان از افزایش بیش از حد غلظت نمک در آب است، همه آن چیزی است که امروز از پارک ملی دریاچه ارومیه باقی مانده است. در بخشهایی از دریاچه تا چشم کار میکند تنها نمک دیده میشود و لایه قطوری از نمک به عمق 50 تا 60 سانتیمتر در بستر دریاچه تشکیل شده است. لاشههای بیجان و قندیل بسته و بعضا شکارشده پرندگان بخش دیگری از سناریوی تلخی است که مجریان عملگرای توسعه بر سر دریاچه ارومیه آوردهاند. در اطراف جاده شهید کلانتری، مشاهده مقادیر زیادی کف روی سطح آب نشان از تخلیه فاضلاب به دریاچه دارد تا حلقه مرگ را برای دریاچه ارومیه تنگتر کند.
بدین ترتیب دریاچهای که نزدیک به 40 سال از اعلام حفاظت از آن میگذرد و عنوان یکی از 9 ذخیرهگاه بیوسفری ایران را در یونسکو با خود یدک میکشد و از سال 1354 نیز در زمره یکی از مهمترین تالابهای بینالمللی جهان در سایت رامسر به ثبت رسیده است امروز در سایه روزمرگی متولیان توسعه در حال نابودی تدریجی است.
دریاچه ارومیه به طور قطع به تاریخ میپیوندد همانگونه که آرال در شوروی سابق برای همیشه از روی نقشه جغرافیایی جهان پاک شد. 50 سال قبل هم وقتی مسوولان دولتی در شوروی، طرحها و نقشههای بزرگ انتقال آب از حوزه آبریز دریاچه آرال را در ذهن میپروراندند هیچ کس تصور چنین روزی را نمیکرد که دریاچه آرال برای همیشه محو شود. قطع یقین آن روز هم متخصصان هشدار میدادند که یک فاجعه انسانی و زیستمحیطی در حاشیه دریاچه آرال در حال وقوع است. با این وجود آب دو رودخانه «آمودریا» و «سیر دریا»که در طول تاریخ همواره به دریاچه آرال میریخت به دستور خروشچف رئیسجمهوری شوروی در دهه 1950 مسیر خود را تغییر داد.
خروشچف با این شعار که پنبه طلای سفید و کالای مهم استراتژیک کشور است اراضی زیر کشت پنبه را از 5/3 میلیون به 5/7 میلیون هکتار افزایش داد اما نتیجه بلندپروازی و جاهطلبیهای او و همفکرانش سرانجام در دهه 1980 میلادی آشکار شد. آب ورودی به دریاچه آرال در مقایسه با دهه 50 به یکدهم کاهش و وسعت دریاچه نیز تا 70 درصد تقلیل یافت و 100 کیلومتر از هر طرف پسروی کرد. دو بندر موینیاق در ازبکستان و آرالسک در قزاقستان خشک و متروک شد. صنعت شیلات در این دو بندر به همراه 60 هزار شغل از بین رفت و همه آرزوهای دولتمردان سابق شوروی با نابودی مزارع پنبه همانجا دفن شد. هزینههای جبرانناپذیر اقتصادی تنها پیامد تصمیمات غلط حاکمان دهه 50 شوروی نبود بلکه فجیعتر از آن افزایش شوری آب و محروم کردن پنج میلیون انسان از آب شیرین بود. با خشک شدن دریاچه آرال بستری از نمک به وسعت 36هزار کیلومتر مربع بر جای ماند. توفانهای شن و نمک که حامل غبارهای سمی آفتکشها و سموم کشاورزی بودند انواع بیماریهای تنفسی و سرطانهای پوستی و ریوی را برای مردم به ارمغان آورد. بر اساس گزارش یونسکو در این منطقه، سلامت زنان باردار به علت کیفیت بد آشامیدنی همچنان رو به وخامت است و نوزادان مرده و ناقصالخلقه به دنیا میآیند به طوری که این منطقه هم اکنون یکی از بالاترین میزان مرگ و میرهای نوزادان در جهان را داراست.
اما امروز بعد از تجربه تلخ نابودی آرال، گویا هنوز ما درس عبرت نگرفتهایم. نابودی دریاچه ارومیه، تنها نابودی دومیلیون پرنده بومی مهاجر آبزی و کنار آبزی و از بین رفتن تنها جاندار دریاچه یعنی آرتمیا نیست. هر چند به واسطه نابودی آرتمیاها ارومیه دیگر سرخ نیست و شهرت جهانی خود را از دست داده است.
40 روستای خالی از سکنه در شرق دریاچه تنها بخش کوچکی از پیامدهای نابودی این دریاچه است. وزش بادهای نمکی به تدریج در حال از بین بردن باغهای سیب و انگور دریاچه ارومیه است. نابودی ارومیه یعنی همان بلایی که افغانها با بستن آب هیرمند و خشک شدن هامون بر سر 700 هزار نفر از اقوام سیستانی آوردند. البته با این تفاوت که در آنجا افغانها آب را به روی هامون بستند اما در اینجا این خودمان هستیم که با دست خودمان کمر همت به نابودی اندوختههای طبیعیمان بستهایم. خشک شدن دریاچه ارومیه مساوی است با نابودی قطب کشاورزی ایران در سراسر آذربایجان و به دنبال آن بزرگترین پدیده پناهندگی زیستمحیطی و مهاجرت به شهرها آغاز میشود.
شما در سایت حامیان محیط زیست اذربایجان لینک شدید.
در صورت امکان ما را لینک فرمایید.
بیایید از دریاچه اورمیه مانند تخم چشمانمان محافظت کنیم.